هجده ماهگی و واکسن، تولد ماهانی
عزیز تر از جانم؛ آرمانی: دلم برای این وبلاگ و دوستای عزیزمون تنگ شده بود. خوشبختانه وقت شد به وبت سر بزنم. اول این که داداش جونم شما الان در حال طی کردن هجده ماهگی خود هستی و در این مدت اتفاقات زیادی از جمله واکسن زدن و رفتن به تولد ماهان جونی افتاده. خلاصه ما اون واکسنیو که می گفتند درد داره رو زدیم ولی زیاد اذیت نشدی و زود خوب شد. کلمه های جدیدی رو که یاد گرفتی هم بد و آب است که خیلی قشنگ میگی. و وقتی بهت میگم ایلیا رو دوست داری میگی آیه ولی وقتی میگم آجی دوست داری میگی نه. آخه من از دست تو چه کنم. تولد ماهان هم خیلی خوش گذشت و خاله الهام خیلی زحمت کشیده بود. ایشاالله مبارک باشه تولدت پسر دایی نازم ...
نویسنده :
رومینا
22:53